سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

_ ازت دلخورم .

تو اسمشو بذار حسودی .

ولی می دونی که من حسود نیستم .

من اسمشو می ذارم خودخواهی .

و می دونم که تو خودخواهی .

 


نوشته شده در  سه شنبه 88/4/16ساعت  1:18 عصر  توسط صوفی 
  برای دیگران()

 

بهترین دوست دنیا

شد بدترین دوست دنیا .

یک دقیقه هم طول نکشید .

طولانی ترین یک دقیقه ی دنیا .

قصد داشت تا ابد ادامه داشته باشد .

ولی فرار کرد .

از من و بی محبتی هایم .

*

هم او گریه می کرد ، هم من !

فکر کنم اولین بار بود گریه ام را میدید ...

_ « تو رو خدا گریه نکن . نمی بخشمت ، ولی هنوز دوستت دارم ... »

راست می گفت .

می دانست گریه کردن برایم سخت ترین کار دنیاست ...

*

حالا من نمی توانم بگویم :

تا به حال کسی را نرنجانده ام .

 


نوشته شده در  چهارشنبه 88/4/10ساعت  7:21 عصر  توسط صوفی 
  برای دیگران()

 

چقدر بده که در حق آدم نامردی کنن .

نباید خودشو ببخشه که حسرت یه نمره انضباط بیست رو به دل من گذاشت ،

ناظم نامرد ما .

 


نوشته شده در  پنج شنبه 88/4/4ساعت  7:40 صبح  توسط صوفی 
  برای دیگران()

 

خوشحالم که به هر چی فکر میکنم اتفاق نمی افته .

می تونم تمام روز به اتفاقات بد فکر کنم .

 


نوشته شده در  پنج شنبه 88/4/4ساعت  7:37 صبح  توسط صوفی 
  برای دیگران()

 

گفت : برام مهم نیستی که ببخشمت یا نبخشمت . و خندید .

گفتم : من برات مهم نیستم . ثانیه ها و دقیقه هایی که صرف کردی چی ؟ اونا هم مهم نیستن ؟!

باز هم خندید .

گفتم : می شه عصبانی باشی ؟

گفت : نه . نمی تونم دو بار عصبانی بشم .

باز هم خندید .

احساس کردم من هم دارم می خندم . تلخ .

 

 


نوشته شده در  دوشنبه 88/4/1ساعت  6:15 عصر  توسط صوفی 
  برای دیگران()

 

نمی دونم بین دیپلم گرفتن و متولد شدن چه شباهتی وجود داره .

ولی حتما یه چیزی هست .

شاید هم اصلا هردو یکی باشند !

 


نوشته شده در  دوشنبه 88/4/1ساعت  6:12 عصر  توسط صوفی 
  برای دیگران()

 

بسه دیگه !

می خوام فریاد بزنم بسسسسه !

تمومش کنید . این وضعیت رو دوست ندارم . حرف هیچ کدومتونو باور ندارم .

بسه . خواهش می کنم .

هیچ کس هیچ حرفی نزنه . خواهش میکنم ..............

 


نوشته شده در  پنج شنبه 88/3/28ساعت  10:44 عصر  توسط صوفی 
  برای دیگران()

 

زمانی از " نتوانستن " رنج می بردم .

حالا نه .

تعریف ها عوض شده .

حالا " نمی شود " .

با " نشدن " راحت تر از " نتوانستن " می شود کنار آمد .  

 

 


نوشته شده در  سه شنبه 88/3/26ساعت  12:4 عصر  توسط صوفی 
  برای دیگران()

 

من فقط یک سال دیر به دنیا نیومدم ؛

سی سال ،

صد سال ،

هزار سال ،

هزار و پونصد سال ...

من خیلی دیر به دنیا اومدم ، خیلی .

 


نوشته شده در  شنبه 88/3/23ساعت  11:14 عصر  توسط صوفی 
  برای دیگران()

 

 

خب !

15 درصدش تموم شد .

حالا فقط 85 درصدش مونده !

 

 

 


نوشته شده در  چهارشنبه 88/3/20ساعت  12:25 عصر  توسط صوفی 
  برای دیگران()

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
آرزو
آمدنم بهر چه بود ؟!
نیست بالاتر از سیاهی رنگ
حتی بیشتر از خود آرزو
من واقعی
سخت
اسم اعظم
[عناوین آرشیوشده]